میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
کاش می شد سر زمین عشق را
در میان گامها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک
عشق را بر آسمان تقسیم کرد
کاش می شد با دو چشم عاطفه
قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس
تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
کاش می شد با نسیم شامگاه
برگ زرد یاس ها را رنگ کرد...
باز هم ترانه های ناتمام
سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم
چه می کند این پاییز با دلم!
عجب حال و هوای عاشقانه ایست
این روزهای خنک پاییزی
نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد
هر چند صبح تنهایی ست
و آفتاب کوچک ظهرهایش
با تمام نبودنت
دلتنگی غروب غمناکش
و سکوت دلگیر شب هایی که:
جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند
و این پاییز چه می کند با دل من!
یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد
و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم
من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!
اما به ندیدن تو...
مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...
تعداد صفحات : 2